رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

شمع غریب

گریه کن شمع غریب، که دیگه تنها شدی

جغدمن ای دل من، یکه تو دنیا شدی

 

چه شدن کجا شدن دیگه صدایی نمیاد

حتی از تو سینه ها ناله ای درنمیاد

 

روی دل کوه غمه دنیا زندونه برام

دیگه با این دل تنگ ناله آسونه برام

 

چکنم، کجا برم، که دل آروم بگیره

بذار برات قصه بگم مگه خوابم ببره

 

یه قایق بهم دادن که پلاسیده شده

بسکه بوده تو آبا دیگه پوسیده شده

 

یه روزی با اون قایق رفتم شکار ماهیا

دلو بر دریا زدم واسه دوتا دودی سیا

 

دریا برام وفا نداشت بیا ببین بخت بلند

دریا طوفانی شد و موج رو موج میشد بلند

 

قایقم چون پر کاه، روی موجا راه میره

هی ادا درمیاره، پایین و بالا میره

 

دل بسختی میزنه، نداره آروم و قرار

میتونم چکار کنم، فقط باید بیام کنار.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد