رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

تو لیلی نیستی

تو لیلی نیستی 
من اما
مجنون حرف هات می شوم
دیوانه ی دست هات
مبهوت خنده هات
گل قشنگم
شیرین نیستی
ولی من
صخره های شب را
آنقدر می تراشم
تا خورشیدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندی.

"عباس معروفی"

عشق تو بسم بود

می خواهم و می خواستمت تا نفسم بود
می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

عشق تو بسم بود که در این شعله بیدار
روشنگر شب های بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود
دست من و آغوش تو هیهات که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود
بالله که به جز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا که به جز عشق گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحائی اندوه تو، ای عشق
در غربت این مهلکه فریاد رسم بود
لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم
رفتم به خدا گر هوسم بود، بسم بود.

"فریدون مشیری"

خطوط تازیانه ها

چگونه رود می رود به سمت بیکرانه ها
که ابر گریه می کند برای رودخانه ها
پرنده غافل است از اینکه تندباد می رسد
وگرنه باز هم بنا نمی شد آشیانه ها
و اینچنین که اینهمه زِ عشق رنج می برند
مرا غمِ تو می کِشد در آتش بهانه ها
چراغ و چشمِ آسمان! ستاره ها تو، ماه تو
پس از تو تار می شود شب ِ تمامِ خانه ها
اگرچه زخم می زنی ولی ترا نوشته اند
به روی صفحه ی دلم خطوطِ تازیانه ها
خلاصه بر درخت ِ دل تو باید آشیان کنی
وگرنه می سپارمش به دست موریانه ها.

 

"زنده یاد نجمه زارع