رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

کاش خیاط بهتری بودی

کاش خیاطِ بهتری بودی
 این تنهایی
 به تنم زار میزند
 و جیب هایش
 بزرگ تر از آن است
 که با دست هایِ من پر شود
 باید از فردا
 کمی بیشتر
 غصه بخورم...!

"سمانه سوادی"



جدا کننده متن وبلاگ لاینر وبلاگ

خنک آن روز که در پای تو جان اندازم

خنک آن روز که در پای تو جان اندازم
عقل در دمدمه خلق جهان اندازم
 
نامه حسن تو بر عالم و جاهل خوانم
نامت اندر دهن پیر و جوان اندازم
 
تا کی این پرده جان سوز پس پرده زنم
تا کی این ناوک دلدوز نهان اندازم
 
دردنوشان غمت را چو شود مجلس گرم
خویشتن را به طفیلی به میان اندازم
 
تا نه هر بی‌خبری وصف جمالت گوید
سنگ تعظیم تو در راه بیان اندازم
 
گر به میدان محاکای تو جولان یابم
گوی دل در خم چوگان زبان اندازم
 
گردنان را به سرانگشت قبولت ره نیست
چون قلم هستی خود را سر از آن اندازم
 
یاد سعدی کن و جان دادن مشتاقان بین
حق علیم است که لبیک زنان اندازم.
 
"سعدی"