رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

دیری است دلم در به در و خانه به خانه

دیری است دلم در به در و خانه به خانه

تا کی، به که یابد ز تو ای عشق نشانه

 

دانی که چه ئی از پس این در به دری ها؟

خواب سحری در پی کابوس شبانه

 

از خون دلم بر ورق جان کلماتی است

پیکی که دلم سوی تو کرده است روانه

 

با شور تو، خون می زند از سینه برونم

چون ساقه که بشکافدش از پوست، جوانه

 

خواهم که چو ققنوس بسوزم به لهیبت

چون میکشی ای آتش خوش سوز زبانه

 

تا بگذرم از صافی بی غشّ، تو خوش باد

بیگانه شدن از همگان جز تو یگانه

 

من دانم و تو، ای زده قُفلی به دهانم !

آن قصّه که ز اغیار شنیدیّ و زما نه

 

بارت که فلک نیز نیارست کشیدن

من می برم ای عشق سبک بار به خانه.

 

"حسین منزوی"


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد