رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

پس از شوخی تلخ


خودم دیده ام کارِوانِ ابابیلیان را 
به خون سرخ کرده اند سامانیان، مولیان را

شمایی که در سر سرِ ذِبح آینده دارید 
پس از شوخی تلخ دنیا شما خنده دارید

علیرضا آذر 

کنار خودم مینشینم


کنار خودم مینشینم،  کنارم شلوغ است
و از سفره زندگی هر چه خوردم دروغ است

خودم با خودم پشت میزم، غریبه م، مریضم
اجازه دهید آخرین چای خود را بریزم

خودم با خودم گوشه ای از غمم مینویسم
هنوز عشق شعرم، برای نوشتن حریصم

دلم آشیانِ ابابیل وَهم و خیال است 
قسر رفتن از سنگ بارانِ شعرم محال است

در اندیشه ام دیو مضمون سبک سر نشسته 
و بر دفترم عقده ای غول پیکر نشسته

زنی که جنونش جنینی به دنیا نیاورد
عروسم دو خط شعر وا مانده بالا نیاورد

زمین گیرمو دیدن و لمسِ پایان بعید است
کسی رشته های رسیدن به ما جویدست...

برای شنیدن دکلمه ی زیبای بی نامی اینجا کلیک کنید

شب گیسوان تو

در شب گیسوان تو
مست به خواب می روم

مست به خواب

این رهِ پر خم و تاب می روم

بوی تو می کشد مرا
سوی تو می کشد مرا

ای که تو سوی خویش و من
سوی سراب می روم

 

"پرواز همای"