رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

جای خالی...بفرمایید

ایستاده‌ام

در اتوبوس

چشم در چشم‌های نگفتنی‌اش

یک نفر گفت:

«آقا

جای خالی

بفرمایید»

چه غمگنانه است

وقتی در باران

به تو چتر تعارف کنند


​​​​​​​گروس عبدالملکیان

پرچم

پیراهنت

در باد تکان می‌خورد

این تنها پرچمی‌ست

که دوستش دارم.



"گروس عبدالملکیان"

تهران کلاه بزرگی است

علفزار
با موهای سبز ژولیده در باد
کوه
با موهای قهوه ای یکدست
رودخانه
با گیره های سرخ ماهی
بر موهاش
هیچکدام را ندیده
حق دارد نمی خواند
این پرنده ی کوچک
تهران کلاه بزرگی ست
که برسر زمین گذاشته ایم


گروس عبدالملکیان

زلال که باشی


دریای بزرگ دور

یا گودال کوچک آب

فرقی نمی کند

زلال که باشی

آسمان در توست

 

گروس عبدالملکیان 

​​​

پرواز هم دیگر رویای این پرنده نبود

دانه دانه پرهایش را چید

تا بر این بالش خواب دیگری ببیند!


"گروس عبدالملکیان"

تنها راه از دست ندادن

پرندگانم را آزاد کردم

زیرا فهمیدم

نداشتن

تنها راه از دست ندادن است

گروس عبدالملکیان

دیوار

دروغ دیواری  است

که هر روز صبح

 آجرهایش را می چینی

 بنای بی حواس من! 

در را فراموش کرده ای

 گروس عبدالملکیان


مهم من بودم

می خواستم بمانم 

رفتم 

می خواستم بروم 

ماندم 

نه رفتن مهم بود 

و نه ماندن 

مهم من بودم که نبودم...


 گروس عبدالملکیان

آنقدر شاعرم...

بلیط قطار را پاره ‌می‌کنم

و با آخرین گله‌ی گوزن‌ها

به خانه برمی‌گردم

آن‌قدر شاعرم

که شاخ‌هایم شکوفه داده است!

و آوازم

چون مه‌ای بر دریاچه می‌گذرد:

شلیک هر گلوله خشمی است

که از تفنگ کم می‌شود

سینه‌ام را آماده کرده‌ام

تا تو مهربان‌تر شوی...

 

"گروس عبدالملکیان"

سمفونی

هر نتی که 

از عشق بگوید زیباست 

حالا 

سمفونی پنجم بتهوون باشد 

یا زنگ تلفنی که 

در انتظار صدای توست 


گروس عبدالملکیان

پیامبری بفرست

ما

کاشفان کوچه های بن بستیم 

حرف های خسته ای داریم

این بار

پیامبری بفرست

که تنها گوش کند.

 
گروس عبدالملکیان