رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

چشم تو

بوی دریا می دهم چون چشم تو بوسیده ام

حال و احوالت من از باد صبا پرسیده ام


خواب دیدم در خیالاتم که ترکم می کنی

بین خود باشد که از تعبیر خواب ترسیده ام


نیستم بازیگر خوبی در این شهرهم غریب

من ولی با گردش چشمان تو رقصیده ام


عشق را معنی ز بی مهری نکن ای نازنین

لیلی و مجنون بسیاری به چشمم دیده ام


حرف اول را وفاداری زند در عشق و بس

با وفا بودی که من دور تو هم چرخیده ام


همچو فرهادم تو هم شیرین من ای نازنین

در کنارت بر تمام غصه ها خندیده ام


عشق را معنی کند در چشم تو سنگ صبور

بوی دریا میدهم چون چشم تو بوسیده ام



جواد الماسی

حال و روزم دیدنی ست


گر تو باشی ماه من، تاریکی شب دیدنی است

 چشم تو در خواب باشد، نازنین بوسیدنی است  


خالق هستی چو نقاشی، کشیده روی تو

 مثل گیلاس است لبهایت، نگارم چیدنی است


 دست و پا گم میکنم، تا بوی عطرت میرسد  

ضرب قلبم چند برابر، حال و روزم دیدنی است


 میشود شاعر به شوقت، هم قلم هم دفترم  

شعردر وصف تو باشد، نازنینم خواندنی است  


گاه گاهی سر بزن، بر عاشق دل خسته ات

 رد پایت تا ابد، بر خاطراتم ماندنی است  


خنده کن بشکن سکوتی که به شبها آمده

 با صدای خنده ات، غصه ز دنیا راندنی است  


عشق این سنگ صبور، با تو شود معنا عزیز

 عشق از چشمان خسته، نازنینم خواندنی است