رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

کاش زندگی

مرگ

در برابر تو سکوت میکند

و می اندیشد

کاش زندگی بود


شمس لنگرودی

نقشه های جهان

نقشه‌های جهان به چه درد می‌خورند

نقشه‌های تو را دوست دارم

که برای من می‌کشی

خطوط مرزی و رودخانه‌ها ... متروها ... خانه‌ها

نقشه‌ی کوچک‌ات را دوست دارم

که دیده‌بانان چهار سویش

از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت می‌کنند

و من این‌سو تا آن‌سویش را

با غلتی طی می‌کنم .

 

"شمس لنگرودی"

عطر تو

سر می روم از خویش

از گوشه گوشه فرو می ریزم

و عطر تو

رسوایم می کند.


شمس لنگرودی

تندیس

ز این همه ماه
که در آسمانت ریخته است
مگر که سه آفتاب به هم فشرده 
از پس زیبایی هایت برآیند.

 

چشمانت

دو رودخانه ی تشنه اند

که از پس نیزارهایش

محموله ی ممنوعی حمل می شود.

 

از این همه برف

که دندانت را سفید کرده است

چه برف گرانی

آسمان به زمستان مدیون است.

 

دست‌هایت

شکل و شمایل بخشیدن‌اند

گوش‌ات

دو نقشه پیچاپیچ

برای پنهان کردن رازها، رویاها.

 

مگر اشتیاق بی سببی

خطوط تنت را

چنین کشیده که تکرارش ممکن نیست.

 

خدایا!

نکند طوفان سر رسد

که تندیس شنی ام را

به خاک اندازد!

 

"شمس لنگرودی"

 

پرپر میزنم

دور از تو

فواره‌ی بی‌قرارم

پرپر می‌زنم

که از آسمانِ تهی 

به خانه ی اولم برگردم.

 

"شمس لنگرودی"