رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

پابرهنه تا کجا دویده‌ای


پابرهنه تا کجا دویده‌ای

که این همه

گل شکفته است...؟


کیکاووس یاکیده

خزینه

برای تن شستن‌ات

خزینه‌ای ساخته‌ام

در چاله‌ی پشت دلم

از صادقانه ترین اشک ها

سرد بود

اشک تازه‌ای بخواه!


کیکاووس یاکیده

دندان های سفید

مردم از جنس تو می پرسند

میگویم از جنس بغض من است

دندان های سفیدشان

افق نگاهم را 

پر میکند



کیکاووس یاکیده

ریل

آدم ها

قطار ها

روی ریل حرکت میکنند 

عاشق می شوند

فاجعه

آغاز میشود 


کیکاووس یاکیده

بانو و آخرین کولی سایه فروش

بانو

چقدر دزدیدن نگاه

از چشمان تو

 لذت بخش است

گویی

تیله ای

از چشمم به دلم می افتد

بانو

با مردی که تیله های 

بسیار دارد 

می آیی؟


کیکاووس یاکیده

از کتاب: بانو و آخرین کولی سایه فروش

بادبادک

از ستاره ها بادبادک ساختم

یا

از بادبادک ها ستاره

نمى دانم!

چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود.


کیکاووس یاکیده

بانو

هر که را از دور می بینم

گلویم خشک می شود

می ترسم نکند این بار

اشتباه نگرفته باشم

بانو!

من به دنبال تو می آیم

تو هم از من بگریز

بگذار دیرتر بمیرم

 

"کیکاووس یاکیده"


ریشه خواهم داد

در پیاله ای

به رنگ چشمان تو

غرق خواهم شد.

فردا

در ساحل پیاله‌ی خواب

ریشه خواهم داد.

تو خواهم بود...!

 

از: کیکاووس یاکیده


غصه هایت

عشق
همین خنده های ساده توست
وقتی
با تمام غصه هایت
می خندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم.

"کیکاووس یاکیده"

سایه ام

های بانو 
از صبح تا غروب طول کشید 
دشتی را شخم زدم تا دفنش کردم 
بد عادت شده بود 
گاه جلوتر از من راه میرفت 
تا به تو برسد 
سایه ام را میگویم بانو 
که خواب دیده بود 
تو به دیدارش آمده ای...

کیکاووس یاکیده

آیا گم شده ام؟

                         این جا 

گرد بادیست

                 از ستاره های بلورین

سیب های سرخ

                                            بوی تـــو

                                                         آیا گم شده ام!؟

                              

پشت دستان تو

پشت دستان تو


 پرندگان بسیار مرده اند


با بهترین آوازهایشان

برای تو

نگاهم

نگاهم
در آینه فرو می ریزد
جزیره ای
به زیر آب می رود
در ساحل آینه،
دستانی کورمال
عطر تو را می جویند
و پرندگان
بودن جزیره را
فراموش می کنند.
 
"کیکاووس یاکیده"

آفتاب گردان ها

تو را پلک بر هم زدنی کافیست 

تا تمام آفتاب گردان ها

تا مسافران خسته ی در خواب بر برکه 

چون برگ های سرخ با باد 

دور و 

دورتر شوند 

نه 

دختر 

نه 

تمام آفتاب گردان ها

به تو

تنها

به تو

لبخند می زنند 

/کیکاووس یاکیده/

Image result for Htjhf'vnhk