ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بلیط قطار را پاره میکنم
و با آخرین گلهی گوزنها
به خانه برمیگردم
آنقدر شاعرم
که شاخهایم شکوفه داده است!
و آوازم
چون مهای بر دریاچه میگذرد:
شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام
تا تو مهربانتر شوی...
"گروس عبدالملکیان"
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
جز نوازش شیوهای دیگر نمیداند نسیم
دکمهی پیراهنش را غنچه خود وا میکند.
"کاظم بهمنی"
به چشمانِ تو محتاجم، نگاهت را نگیر از من
در این آبادیِ ویران، سلامت را نگیر از من
دلم سودایِ عشقت را، کماکان زیر سر دارد
از این چشمِ خمارآلود، شرابت را نگیر از من
تو ساحر باشی و من هم، قلندر تاسحر بیدار
در این شب های ظلمانی، چراغت را نگیر از من
به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد
تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من
سکوتی تلخ پیچیده، در این میخانه ی ویران
از آن لب های گل ریزت، کلامت را نگیر از من
"راضیه خدابنده" (رازیل)
در هر نگهت، مستی صد جامِ شراب است
بیچاره منم من، که در این میکده خواب است
در هر سَرت ای عشق، سخن ها به تغزُل
در کوچه و بازار، سخن بر لبِ آب است
زان خُرد و کهنسال، همه درپیِ دیدار
اما رهِ دیدار، که یک نقطه سراب است
از عشق مجوئید و از عشق مپرسید
همه پیچش ایام، مستانه ی ناب است
روز و شبِ خود را به رهِ دیر نبازید
در بستر گیتی، این عمر حباب است
هرکس که دم از عشق زند، لافه بگوید
در سلسله ی مویِ صنم، رقصِ حجاب است.
"راضیه خدابنده" (رازیل)