رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

چشم های قهوه ای


سلام ای چشمهای قهوه ای! رؤیای دیرینم!

شما خواب مرا دیدید؟ یا من خواب می بینم...؟


غریبم خسته ام خانم شما حتماً جوان هستید

برایم قهوه می ریزید؟می بینید؟: غمگینم


غریبم خسته ام آنقدرها که خوب می دانم

نخواهد داد غیر از این دو فنجان قهوه تسکینم


غریبم عاشقم آری، اگر صد بار دیگر هم

به این دنیا بیایم کار من عشق است من اینم...


محمّدسعیدمیرزائی

درگیر تو بودم

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت

در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را

سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!

در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد

آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت

این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !

من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم

من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!‍

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...

من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!

در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند

ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !

میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر

سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!


 محمد سلمانی

گریه


گریه

آخرین چیزی‌ست که باقی می‌ماند

و بغض
یکی مانده به آخری‌ست
و امید
پیش از بغض
می‌ترکد
من این مرحله‌ها را
مثل مسیر خانه تا دانشگاه
مثل مسیر حول‌حالنا تا یلدا
کوچه به کوچه از برم
این کوچه‌ها
هر شب
پر از بادکنک‌هایی‌ست
که یکی‌یکی می‌ترکند
اول امید
بعد بغض
و گریه آخرین چیزی‌ست که ...

چون رود جاری ام کن


چون رود جاری‌ام کن

و  چون کوه استوار

مانند باد ...

پر عطش گشت باغها

مثل ستاره ...

آینه دار چراغ ها

گاهی برای بازی خیل فرشتگان

تن را

میان حادثه ها رهسپار کن

تا خود ببینی از همه دنیا بریده ام

دل را

برای دیدن خود بی قرار کن ...

 

"لیلا مومن پور"

ماجرا کوتاه

 آری آری، شکر می گویم

گاه گرمم می کنی، ای آتش ِ هستی.

شکرگویان دوست می دارم تو را، ای دوستی، ای کهر

دوست می دارم تو را، ای باده، ای مستی....


پ.ن: متن کامل شعر در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

باید قبول کرد که آماده نیستیم


گیرم قسم به اسم شما کم نمی خوریم!

خلوت نشین گوشه ی سجاده نیستیم


گیرم پیاده راه بیفتیم سمتتان

در طول سال، مرد همین جاده نیستیم!


دربند شهوت سگ نفسیم و سالهاست

قادر به پاره کردن قلاده نیستیم


افتادگی نشان «بلوغ» و «نجابت» است

طفلیم و نانجیب! که افتاده نیستیم


دل هایمان سیاه ترند از لباسمان!

حاضر به مست کردن بی باده نیستیم


شیطان اگر که سجده به انسان نکرد و رفت

فهمیده بود مثل خودش ساده نیستیم!


عمری ست زیر بیرق تان سینه می زنیم

اما دریغ و درد که آزاده نیستیم 


امید صباغ نو

دهانم پیله ی پروانه هاست

دهانم پیله ی پروانه هاست

این حرف های ناگفته

این سکوت طولانی

یک روز شعر بلندی خواهد شد

عشق من!

با انگشت هایم

به تو فکر می کنم

و این خطوط، آغوشند...

پشت این جمله ها

زنی پنهان شده است

که اگر صدایی داشت

حرفی نمی زد

چیزی نمی نوشت

تنها بلند بلند

آواز دوستت دارم سر می داد!

 

"مهسا چراغعلی"

چه گلی می‌کاری ؟


بذر می پاشم و این هرزه علف های سیاه

خسته ام کرده ... بگو

تو در آن باغچه ی کوچک دل...

 چه گلی می‌کاری ؟

هر زمان دیده‌ام از پشت حصار

در زمین دلت آسوده و لبخند زنان

باز گل می‌کاری ...!

 

از : لیلا مومن پور