رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

تنفس ناتمام من

 کسی از غیبتِ پنهانِ ستاره به دریا نمی‌رسد
ما سکوتِ سختِ‌ این همه راه را
به دندان شکسته‌ایم
پس تو ... تنفسِ ناتمامِ من
کی، کی پروانه خواهی شد؟
 
"سیدعلی صالحی"


جدا کننده متن وبلاگ لاینر وبلاگ

بودن به سبک آدمی مرده

چشم و امید من
نبود من
بودن به سبک آدمی مرده
بودن به شکل تو
به شکل من
سرخوردگی های دو سرخورده ....
رخت و لباسم عین بدبختیم
فردا همه عین سگ تماشایی
تو خواب دیشب خواب فردا بود
دیگه چه رخت و بخت و فردایی....

"علیرضا آذر"

چه مبارک است این غم

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
 
ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر
تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟
 
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی  

تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی؟  
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری ، مگر از بهار زادی؟  

ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی؟
 
به سر بلندت ای سرو که در شب ِ زمین کَن
نفس ِ سپیده داند که چه راست ایستادی  

به کرانه های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دلِ سایه چه در میان نهادی؟
 
"هوشنگ ابتهاج"

دگر آن شبیست امشب ...



دگر آن شبست امشب
که ز پی سحر ندارد
 
من و باز آن دعاها
که یکی اثر ندارد.
 

"وحشی بافقی"
 

کاش امشب که تو هستی قد سالی باشد

نکند صبح شود جای تو خالی باشد؟
بوی عطر تو فقط بر تن قالی باشد؟

انقدر دلهره دارم که جناب حافظ
گفته بیدار شوم،کاش که فالی باشد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی
کاش که اخر این فال هم عالی باشد

سالهایی که در آن نیستی از بس شب بود
کاش امشب که تو هستی قد سالی باشد

به هیچم بفروخت

آن که برگشت و جفا کرد و
به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من
نتوانند خرید.

  "سعدی"

حیرانند

مردمان در من و بیهوشی من حیرانند
من در آن کس که ترا بیند و حیران نشود  

"امیر خسرو دهلوى"