رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

پاییز رنگ هایش را به تو داد


پاییز رنگ هایش را به تو داد

دلتنگی هایش قلب مرا بوسید.

هزار رنگ با شکوه!

پلک بزن

بگذار وقتی درناهای جان مرا

به کوچ صلا می دهی

زرد و نارنجی های دلفریب نگاهت

بر خاکستری های سوخته ی قلب من بنشینند

بگذار برگ هایم را بادهای تو ببرد

من،

من جز زنی عاشق هیچ نیستم


بتول مبشری

قرار بودچیزی نگویم

قرار بود چیزی نگویم

اما در گلویم

آواز‌های هزاران پرنده‌ی مرده گیر کرده است


"لیلا‌ کردبچه"

ساقی

ساقی قدحی شراب در دست

آمد ز شراب خانه سرمست


آن توبه ی نادرست ما را

همچون سر زلف خویش بشکست


از مجلسیان خروش برخاست

کان فتنهٔ روزگار بنشست


ماییم کنون و نیم جانی

و آن نیز نهاده بر کف دست


آن دل، که ازو خبر نداریم

هم در سر زلف اوست گر هست


دیوانه ی روی اوست دایم

آشفته ی موی اوست پیوست


در سایه ی زلف او بیاسود

وز نیک و بد زمانه وارست


چون دید شعاع روی خوبش

در حال ز سایه رخت بربست


در سایه مجو دل عراقی

کان ذره به آفتاب پیوست


فخرالدین عراقی

زیبایی عجیب تو معیار تازه‌ای ست


ای مهربان من
من دوست دارمت
چون سبزه‌های دشت
چون برگ سبز رنگ درختان نارون

معیار های تازه زیبایی
با قامت بلند تو سنجیده می‌شود
زیبایی عجیب تو معیار تازه‌ای ست
با غربت غریب فراوانش
مانند شعر من 
-این شعر بی قرین
-و این تفاخر از سر شوخی‌ست

حمید مصدق

نرگس مستانه

نمیدانم دلم دیوانه  کیست

 کجا آواره و در خانه کیست


 نمیدونم دل سر گشته‌ مو

 اسیر نرگس مستانه  کیست


# باباطاهر

گلدان



دست هایم 

 گلدان دست هایت شده است 

 بعد از جانم 

 چه به پای دست هایت بریزم

 جوانه بزنی؟ 


 # فاطمه نادریان

عکس من


عکس من است این عکس،عکاس کم هنر نیست

 حتی منِ من از من ، این گونه با خبر نیست!


 عکاس در یقینش یک چهره آفریده ست

 شکل منی که در من دیگر از او اثر نیست! 


 حسی سمج به تکرار می گوید این خود توست

 لب می گزم : نه ، وهم است وهم است و بیشتر نیست! 


 باور کنید از من شاعرتر است این عکس 

 اوهام پیرسالی در دفترش اگر نیست! 


 من چشم و گوش خود را از یاد برده ام_او

 عکس من است هشدار :این عکس کور و کر نیست


 روشن ترین دلیلم در قاب بودن اوست 

 من دربدرترینم ، این عکس دربدر نیست!


 درگیر خویش کرده ست ذهن مشوش ام را

 این عکس شرح اش اما آسان و مختصر نیست ...! 


 محمد علی بهمنی

رخ به رخ

 من با کمی نگاه و عسل خوب می شوم!
درمانِ من به داروی چای و نبات کن!


بگذر ز شاه و فیل و وزیر و سپاه و اسب
رُخ بر رُخم گُذار، مرا کیش و مات کن!

 
ادامه مطلب ...