رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

یک لحظه گذشتی از کنار دنیا

هم رود خراب و مست راه افتاده

هم کوه عصا به دست راه افتاده


یک لحظه گذشتی از کنار دنیا

دنبال تو هر چه هست راه افتاده


جلیل صفربیگی



سردم شده‌است

سردم شده است و از درون می سوزم

حالا شده کار هر شب و هر روزم


تو شعر مرا بپوش سرما نخوری

من دکمه ی این قافیه را می دوزم


جلیل صفربیگی

"من" عکس دسته جمعی تو ام...


در سرم تویی...
در چشمم تویی...
در قلبم تو...

"من" عکس دسته جمعی تو ام...

جلیل صفربیگی

می‌خواهم از این به بعد، آدم باشم


خوب و بد اشتباه را بگذارید

شیطان و من و گناه را بگذارید

می‌خواهم از این به بعد، آدم باشم

لطفا سر من کلاه را بگذارید ......


جلیل صفربیگی 

بوسه

بی دغدغه همچنان تو را می بوسم

بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم


آنقدر به بوسه ی تو معتادم که

یک قافیه در میان تو را می بوسم!


جلیل صفربیگی

تکراری ام

تاریکم و شب از دل من می جوشد

- تکرار به تکرار خودش می کوشد -


تکراری ام آن قدر که حالا دیگر

پیراهنم از حفظ مرا می پوشد !



"جلیل صفر بیگی"

پیاده رو

یک عمر فقط کهنه و نو شد دل من

 در بین زباله ها ولو شد دل من 


 له گشت به زیر پایتان رهگذران!.

 در شهر شما پیاده رو شد دل من


 جلیل صفربیگی

رودخانه

رودخانه ای در سرم دارم

رودخانه ای در قلبم

رودخانه ای در مشتم

رودخانه ای در جیبم

می خواهم دریا بشوم

بغلت کنم

همین!

 

جلیل صفربیگی