رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

مثل گنجشک

مثل گنجشک

میان تودۀ سیم خاردار، تقلا می کنم

و هرچه بیشتر... فقط به مرگ نزدیک تر می شوم

و تو بی هوا

به آبیِ آزادی بال می کشی...

 

خداحافظی نمی کنم!

حتی دست تکان نمی دهم

فقط همین ، "سکوت غلــــیـــظ"

برای آخرین سِکانس...

 

نوروز شد و جهان برآورد نفس 

 حاصل ز بهار عمر ما را غم و بس 


 از قافلۀ ی بهار  نامد  آواز 

 تا لاله به باغ سرنگون ساخت جرس


.

دلشوره فردا


دیروز که در خیال و رویا بگذشت  

امروز به دلشورۀ فردا بگذشت


 یک دَم به تماشای تو مشغول شدیم  

یک چشم به هم زدیم و دنیا بگذشت


شاهین  شهسواری

تلخ است

شیرینم و مغز سخنانم تلخ است  

عیش همه عالم از زبانم تلخ است


 من هم از خویش در عذابم که مدام  

از گفتن حرف حق دهانم تلخ است


کلیم کاشانی