رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت

تا بپیونـــدد بـه دریــــا کـــوه را تنــها گذاشت
رود رفت امــا مــسیـر رفتنش را جــا گــذاشت 

هیچ وصلی بـی جدایی نیست، ایـن را گفت رود
دیده گلگون کـرد و سر بــر دامـن صحـرا گذاشت 

 هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سـرا
هیزم اول پایــه ی سوزاندن خود را گذاشت

اعتبار سر بلنـدی در فروتــن بـــــودن است
چشمه شد فواره وقتی بـــر سر خود پـا گذاشت 

 موج راز سر بــه مهری را به دنیـا گفت و رفت
با صدف هایــی که بیـن ساحل و دریــا گذاشت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد