رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

بیداد

فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت

که شکیب دل من دامن فریاد گرفت


  آن که آیینه ی صبح و قدح لاله شکست

  خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

 

آه از شوخی چشم تو که خونریزِ فلک

 دید این شیوه ی مردم کُشی و یاد گرفت


 منم و شمع دل سوخته، یارب مددی

  که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت


  شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است

  داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت


 سایه! ما کشته ی عشقیم، که این شیرین کار

 مصلحت را مدد از تیشه ی فرهاد گرفت. 


 "هوشنگ ابتهاج" 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد