رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

میترسم هنوز


چشم می بندم و از کابوس می ترسم هنوز

  از دل تاریک اقیانوس می ترسم هنوز


  در شب تاریک من جایی برای ماه نیست

  من از این زندان نا محسوس می ترسم هنوز  


ماه گفتی ماه دیگر چیست وقتی نیمه شب

  از تب خاموشی فانوس می ترسم هنوز


  هرچه را می خواستم در خوابهایم دیده ام  

چون که من از واژه ی افسوس می ترسم


 هنوز قد بلند و مو بلوند و چشم آبی گونه سرخ

  از نژاد دختران روس می ترسم هنوز


  طرح یک لبخند شیرین پشت دندانهای گرگ

  ازهمین تصویر نا مانوس می ترسم هنوز


  من مسلمانم ولی در آخر این ماجرا 

از صدای ضربه ناقوس می ترسم هنوز


جواد نعمتی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد