رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

داربست

مثل هرشب به را می افتم دلم از هرچه هست میگیرد

لحظه های امیدواری من باز رنگ شکست میگیرد 


حس خوبی نمیدهد وقتی از خودت این سوال را بکنی

شانه هایت برای چند نفر نقش یک داربست میگیرد 


درد دارم ولی نه از خنجر زخم من تیر می کشد وقتی 

که ببینم رفیق پشت سرم دارد انگشت شست میگیرد 


از چرا های مانده در ذهنم به چراگاه میرسم اما

بره ی رام آرزو هایم را ، گرگ تقدیر پست میگیرد


به کسی چه که جان رسیده به لب به کسی چه که سوختم در تب 

گزمه هم فکر میکند امشب ، باج از چند مست میگیرد؟ 


مطمعن باش خوب میفهمم پشت قرمز ترین چراغ جهان 

دلت از دست روزگاری که حرمتت راشکست میگیرد 


می روم چشم شهرتان روشن نارفیقان من کجا هستید 

آی...تابوت بغض تلخم را چه کسی روی دست میگیرد؟


امید صباغ نو 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد