رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

خراب چشم تو



یک پلک تا به هم بزنی باد می برد 

عشقی که کار دست دلت داد می برد 


کوه غرور عامل تغییر ماجراست

پژواک غصه های مرا شاد می برد


یارا عقب بایست که این رود سهمگین

مهرت همین که در دلش افتاد میبرد 


دشمن خراب چشم تو را دست کم گرفت

دارد تو را به خانه ی آباد میبرد 


شیرینی ات به کام رقیب است و تلخی اش

عمری ست مرا به خلسه ی بیداد میبرد 


حالا که عشق پیر و فراموش کار شد

اسم مرا به سادگی از یاد میبرد 


خسرو تو هم به بخت خودت مطمعن نباش

پایان این مسابقه فرهاد میبرد 


امید صباغ نو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد