رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

تو در من زیستی من در تو مردم

شبی دور از تو - اما با تو-  تا صبح
 در آن دوران شیرین ره سپردم
 تو را با خود به آنجاها که یک عمر
 غمت جان مرا می برد بردم
 هزاران بار دستت را به گرمی
 به روی سینه ی تنگم فشردم
 وفاهای تو را یک یک ستودم
 خطاهای تو را ده ده شمردم
 زحد بگذشت چون خودکامگی هات
 صفای خویش را افسوس خوردم
 به چشم خویشتن دیدی در این عشق
 تو در من زیستی من در تو مردم.
 
"فریدون مشیری"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد