-
پله ها در پیش رویم ، یک به یک دیوار شد
شنبه 25 شهریور 1402 23:14
پله ها در پیش رویم ، یک به یک دیوار شد زیر هر سقفی که رفتم ، بر سرم آوار شد خرق عادت کردم اما بر علیه خویشتن تا به گرد گردنم پیچد ، عصایم مار شد اژدهای خفتهای بود ، آن زمین استوار زیر پایم ناگه از خواب قرون ، بیدار شد مرغ دستآموز خوشخوان کرکسی شد لاشهخوار و آن غزال خانگی برگشت و گرگی هار شد گل فراموشی و هر گلبانگ ،...
-
فردا بینی بهشت همچون کف دست
جمعه 24 شهریور 1402 11:02
گویند مرا که دوزخی باشد مست قولیست خلاف دل درآن نتوان بست گرعاشق و میخواره به دوزخ باشند فردا بینی بهشت همچون کف دست خیام
-
آن جواهر که توان کرد نثار تو کم است
پنجشنبه 16 شهریور 1402 15:11
هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد در خور شکر عطای تو زبانی بدهد آن جواهر که توان کرد نثار تو کم است هم مگر همت تو بحری و کانی بدهد چشمهٔ فیض گشا خاطر فیاض شماست وه چه باشد که به ما طبع روانی بدهد وحشی از عهدهٔ شکر تو نیاید بیرون عذر این خواهد اگر عمر امانی بدهد وحشی بافقی
-
جهان
دوشنبه 13 شهریور 1402 23:14
بی شک. . . جهان را به عشق کسی آفریده اند چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو حسین پناهی
-
این شهر فروریخته، دروازه ندارد
پنجشنبه 9 شهریور 1402 23:10
شعرم، تو نباشی سخن تازه ندرد دلتنگی ام از دوری ات اندازه ندارد آشفته ام از رفتنت آنگونه که روحم مانند کتابیست که شیرازه ندارد ناگاه بیا در دل من، گاه برون آی این شهر فروریخته، دروازه ندارد از هستی ما تا به عدم فاصله ای نیست خواب است و همین فرصت خمیازه ندارد مهلت بده ای مرگ، خودش را بشناسد این شاعر دیوانه که آوازه...
-
شاعری با هوای بارانی
پنجشنبه 9 شهریور 1402 23:01
می نشیند کنار ایوانت شاعری با هوای بارانی شاعری که همیشه محتاج است شاعری که… خودت که میدانی "رضا گلستانی" می نشیند کنار ایوانت شاعری با هوای بارانی شاعری که همیشه محتاج است شاعری که… خودت که میدانی خوش بحالش که عاشق تو شده می نویسد برای دلدارش می نویسد برای تو با عشق کاش بودم بجای خودکارش کاش می شد بجای آن...
-
جای خالی...بفرمایید
پنجشنبه 9 شهریور 1402 21:07
ایستادهام در اتوبوس چشم در چشمهای نگفتنیاش یک نفر گفت: «آقا جای خالی بفرمایید» چه غمگنانه است وقتی در باران به تو چتر تعارف کنند گروس عبدالملکیان
-
شاعر شده با رباعی چشمانت
پنجشنبه 9 شهریور 1402 21:01
وقت سخن از لبش عسل میریزد گل از دهنش بغل بغل میریزد شاعر شده با رباعی چشمانت هی شعر به قالب غزل میریزد سیف اله خادمی
-
به ایوان بیا
پنجشنبه 9 شهریور 1402 20:57
همه ی خواب های عمیقم را بر می دارم - حتی کودکانه ترینشان را از دورترین سالهای زندگی ام - به بال نسیم می بندم به ایوان بیا و همه ی خواب های مرا نفس بکش عزیز بی نیاز من! این همه ی بضاعت من است برای خستگی چشم های تو! "روشنک آرامش"
-
نخستین نگاه
پنجشنبه 9 شهریور 1402 20:50
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود و انسان با نخستین درد! در من زندانیِ ستمگری بود که به آوازِ زنجیر-اش خو نمی کرد من با نخستین نگاه تو آغاز شدم… احمد شاملو
-
من نمیدانستم، معنی هرگز را..
چهارشنبه 1 شهریور 1402 17:50
خانه دلتنگِ غروبی خفه بود مثلِ امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پُر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید؛ «زود بر خواهد گشت.» ابری آهسته به چشمم لغزید و سپس خوابم برد که گمان داشت که هست اینهمه درد در کمینِ دلِ آن کودکِ خُرد آری، آن روز چو میرفت کسی داشتم آمدنش را باور من نمیدانستم معنیِ « هرگز...