رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

زاهد

زاهد بودم ترانه‌گویم کردی

سر فتنهٔ بزم و باده‌خویم کردی

سجاده‌نشین با وقاری بودم 

بازیچهٔ کودکان کویم کردی


مولانا

آنکه قمر سازد

ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟

خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد؟


ای باغ تویی خوش تر یا گلشن و گل در تو؟

یا آنکه بر آرد گل،صد نرگس تر سازد؟


ای عقل تو به باشی در دانش و در بینش

یا آنکه به هر لحظه صد عقل و نظر سازد؟


بیخود شده ی آنم،سرگشته و حیرانم

گاهیم بسوزد پر،گاهی سر و پر سازد


دریای دل از لطفش پر خسرو و پر شیرین

وز قطره ی اندیشه صد گونه گهر سازد


مولانا

یوسف خوشنام

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما  

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما


  ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما  

جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما


  ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

  آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما  


ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما

  پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما  


در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل  

وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما


#مولانا