رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست
رد پای شعر

رد پای شعر

پشت هر غصه من رد پایی از تو هست

جاده خالی ست ولی

جاده ،خالی است ولی می شنوی؟ 

آه!با من، بامن

 پای سنگین کسی همسفر است 

ای در بسته ی گمگشته

 کلید گوش بر روزنه ات دوخته ام 

تا مگر راه به سوی تو برم 

مشعل از چشم خود افروخته ام 

جامه دان سفر دور به دست 

در تب تند عطش سوخته ام

 ای در بسته!

 جواب تو کجاست؟ 

راستی ، ای دم طوفانی صبح آفتاب تو کجاست؟


 نادر نادرپور