ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
همیشه منظر دریا و کوه روح افزاست
و منظر تو-تلاقی کوه با دریاست
نفس ز عمق تو و قله تو می گیرم
به هرکجا که تو باشی-هوای من آنجاست
دقایقی است تو را با من و مرا با تو
نگاه ثانیه ها مات بر دقایق ماست
من و تو آینه ی روبروی هم شده ایم
چقدر این همه با هم یکی شدن زیباست
خوشا به سینه تو سرنهادن و خواندن
که همدلی چو من-آنجا گرفته و تنهاست
بدون واسطه همواره دیدمت، آری:
درون آینه ی روح، جسم ناپیداست
همیشه عشق به جرم نکرده می سوزد
نصیب ما هم از این پس لهیب تهمت هاست
بیا ولی که بخوانیم بی هراس-از هم
که همسرایی مرغان عشق بی پرواست
آدم که دلش بگیرد
گفته بودند: از پس هر گریه، آخر خنده ایست
این سخن بیهوده نیست...
زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است
خنده ی شیرینِ فروردین
بازتابِ گریه ی پربارِ اسفند است...
"فریدون مشیری"
گر تو آزاد نباشی، همه دنیا قفس است...!
تا پر و بال تو و راه تماشا بسته ست،
هر کجا هست، زمین تا به ثریا قفس است...!
تا که نادان به جهان حکمروایی دارد،
همه جا در نظر مردم دانا قفس است...!
وقتی این شعر را نمی خوانی
یعنی دست هایت جای دیگری بند است….
اصلا اگر بخوانی هم
مگر کلمات فرو میروند در سیمان؟
مگر میشود خندید به احتمال چند آجر؟!
مرا ببخش که شاعرم
وقتی که میدانم «دیوار» استعاره نیست
خود دیوار است…
«علی اسدالهی»
جز نوازش شیوهای دیگر نمیداند نسیم
دکمهی پیراهنش را غنچه خود وا میکند.
"کاظم بهمنی"
پرندگانم را آزاد کردم
زیرا فهمیدم
نداشتن
تنها راه از دست ندادن است
گروس عبدالملکیان
تو اولین روزنۀ نوری
از پنجرۀ زندان
برای مردی اعدامی
خیره به پاکت خالی سیگار
صدای پیش از بهت بزرگی
که می گوید:
آزادی!
دنیا غلامی
در بیداری خواب دیدم
آمده ای
می خندی
مهربانی ات نور می پاشد
به دل تاریک و خسته ی من ...
تو را که آسمان
استعاره ای از پشت پلک های توست
چه نیازی ست
به کبوتر بال و پر شکسته ای چون من ...
"دنیا غلامی"
تاری از موی سرت کم بشود می میرم
آه! گیسوی تو درهم بشود می میرم
قلب من از تپش قلب تو جان می گیرد
آه! قلب تو پر از غم بشود می میرم
من که از عالم و آدم به نگاه تو خوشم
سهم چشمان تو ماتم بشود می میرم
مثل آن شعله که از بارش باران مرده ست
اشک چشم تو دمادم بشود می میرم
وقت بیماری و بیتابی من دست کسی
جای دستان تو مرهم بشود می میرم
جان من بسته به هر تار سر موی تو است
تاری از موی سرت کم بشود می میرم
"میثم علیزاده"