واهه آرمن
احمدرضا احمدی
نابینای توام
نزدیک تر بیا
فقط به خط بریل می توانم که تو را بخوانم،
نزدیک تر بیا
که معنی زندگی را بدانم.
"محمد شمس لنگرودی"
تاوان تو را می دهم
تو
زیباترین گناه من بودی
هر بار که حلقه را تنگ تر می کنی
مرگ شیرین تر می شود
این برزخ
از لحظه های دلواپسی لبریز است
آخرین تیر ترکش تویی
از کمان رها شو
می خواهم زیبا بمیرم.
"روشنک آرامش"
خوب و بد اشتباه را بگذارید
شیطان و من و گناه را بگذارید
میخواهم از این به بعد، آدم باشم
لطفا سر من کلاه را بگذارید ......
جلیل صفربیگی
قول دادم شبها به تو زنگ نزنم
و وقتی مریض شدی به تو فکر نکنم و
نگرانت نباشم
و به تو گل ندهم
و دستانت را نبوسم
اما شب به تو زنگ زدم
و برایت گل فرستادم
و میان چشمانت را بوسیدم تا سیر شدم
قول دادم که...
قول دادم...
قول...
و هنگامی که خنگیام را فهمیدم، خندیدم.
"نزار قبانی"
ما دو پیراهن بودیم
بر یک بند...
یکی را باد برد،
دیگری را
باران هر روز خیس می کند...
"رویا شاه حسین زاده"
دل من هرزه نبود ؛
دل من عادت داشت که بماند یک جا ...
به کجا ؟
معلوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشت که بماند آن جا
پشت یک پرده توری ،
که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود ...
دل من گوشه یک باغچه بود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی دل من را دیدی ؟
آن را گم کردم .. ؟!
"فریبا شش بلوکی"
تو اگر می دانستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از منِ خسته نمی پرسیدی
آه ای مَرد چرا تنهایی..؟
"ایرج جنتی عطایی"
دل ندادم به ڪسی
جز ٺو خیالٺ راحٺ ،
مرحبا بر ٺو ، ڪه بردی
دل دیوانه ی ما.....
راحم تبریزی